Monday, June 26, 2006

امروز تابستان آمد


امروز تابستان آمد
سرزده با حرارت دستهایش
از پشت بیشه کوچکی که آنطرف خیابان است
دیدمش با کلاه آفتابی اش
و سبد میوه های فصلی
و لبخندی روشن
شاید تابستان نبود
زن جوانی بود بهمراه کودکانی بازیگوش
و زنبیلی از میوه های تازه
که پرتو آفتاب موهای طلایی اش را درخشان میکرد

1 comments:

Anonymous said...

این شعر علیرغم تخیل ژرف و تصاویر بی مانندش، بلحاظ فرم کاستی ها ئی قابل رفع دارد.
اگر به جای دست هایش، دستانش می بود، روانتر می نمود.
واژه «آن طرف خیابان» دست اندازی را وارد شعر می کند.
دیدمش با کلاه آفتابی اش
و سبد میوه های فصلی
و لبخندی روشن
پیوند منطقی و گرامری شعر بین هر سه مصراع (؟) فوق مخدوش بنظر می رسد:
زن جوان و یا تابستان با کلاه آفتابی اش می آید
خواننده در مصراع های بعدی هم به دنبال «اش» می گردد:
میوه های فصلی اش و لبخند روشنش
اگر قبل از «زن جوانی بود»، «بل» می امد، میان مصراع قبلی و این مصراع پیوند منطقی و گرامری برقرار می شد. چون مصراع قبلی منفی بوده است.
«زن جوانی بوده» شاید بهتر می بود اگر «زن جوانی بود» باشد تا بلحاظ زمان دو مصراع با هم منافات نداشته باشند.
زنبیلی از میوه و یا پر از میوه؟
عمر زری دراز باد